پنجشنبه, 01 آذر,1403

شعر

گشوده می‌شود آن آخرین در  هم

گشوده می‌شود آن آخرین در  هم

28 اسفند 1396 | 05:10
خبر دارم که در فردای فرداها بهار ِ بهترینی هست. دری را می‌گشایی: پشت آن، درهای دیگر هم خبر دارم گشوده می‌شود آن آخرین در هم. بهاری پشت آن در لحظه‌ها را می‌شمارد باز و هر قفلی کلیدی تازه دارد باز. من از دیروزهایِ رفته دا... ادامه
بهاریه...

بهاریه...

27 اسفند 1396 | 07:53
خدایا! دلم را به آغاز سرسبزیِ خاک به آغاز یک فصلِ نو باز گردان خدایا! مرا با بهاری دگرگونه آغاز گردان! ادامه
دیباج

دیباج

09 اسفند 1396 | 09:50
منصور با دست های منفور از هزار سوی زمین یاری می شود اما درهای آسمان تنها به روی پیشانی تو باز است دیباج! ادامه
و آن پرنده ی کوچک...

و آن پرنده ی کوچک...

04 اسفند 1396 | 12:45
و آن پرنده ی کوچک که رؤیای من و تو بود در دهانش برگی گذاشته اند تا سکوت کند... ادامه
نمیابمت... اما...

نمیابمت... اما...

01 اسفند 1396 | 15:04
بانو! نمی یابمت اما کنار تو گریه مرسوم است مگر می توان پهلوی تو بود و شکسته نبود؟ ادامه
آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟

آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟

30 بهمن 1396 | 12:06
ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده ای؟ یَرضی شنیده ای لِرضاها شنیده ای؟ هنگامۀ نماز دع... ادامه